مهربونم، نازنینم، بهترینم. عشقم، امیدم، جونم. با توام ، با تو، دنیای من. میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟! ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم. کنارت، همراهت، هم قدم و هم نفس با نفس کشیدنت. میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم. میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم. کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم. مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم. گفتم، هزار بار دیگه هم میگم: دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم مهتابم . . . تا هر زمان که زنده باشم.
ای تو، همیشگی ترینم...
همین که تو میدانــے " בوستت בارم" کافیست... بگذار خفه کند خوבش را בنیا... نیازے نیست ڪــﮧ
دوس داشتنم را بـﮧ دنیا
ثابت ڪـنم
همیـלּ ڪــﮧ تـو دانے برایم
ڪـافیست دنیاے مـלּ
هندسه ے زندگــــے ام را تغییر می دهــــے
پابرهنه به جهان کوچکمــ وارد می شوے
در را میبندے
و من اعتراضــــے نمــــےکنم!!
چرا فقط تــ♥ــو را دوست دارمـ ؟!
کــمــی بــیـا جــلــوتــــر
مــی خــواهـــم در گوشــت چــیــزی بــگــویم
ایـن یـک اعــتـراف اســت
مــن
بــی او
دوام نــمی آورم
"و تو کاش می دانستی" که شادی ات... دنیای من هستی...
و اندوهت... ویرانی لحظه هایم!
و هیچ نمی دانی که چگونه در خنده هایت به اوج می رسم...
اما کاش می توانستم نشانت دهم که با هر نفسم...
دانسته و یا ندانسته... می پرستمت !
چه فرقی می کند مهر باشد یا آبان و یا آذر ماه...!؟ وقتی تو باشی و پاییز باشد باران، برگها و ابر باشند زندگی رنگ دیگری دارد؛ من و پاییز هر دو عاشق تو هستیم! نگاه تو در شعرم پیداست، فقط صدایم کن...
برای بودنت واژه ای بنام همیشه را دوستت دارم
نمیدانم
باتو فردایی خواهد بود یا نه
اما از حال ساده با توبودن اینده را تمنایی نیست
دوستت دارم همانگونه که تو را هر شب ارزو دارم