ای تو، همیشگی ترینم...
همین که تو میدانــے " בوستت בارم" کافیست... بگذار خفه کند خوבش را בنیا... نیازے نیست ڪــﮧ
دوس داشتنم را بـﮧ دنیا
ثابت ڪـنم
همیـלּ ڪــﮧ تـو دانے برایم
ڪـافیست دنیاے مـלּ
هندسه ے زندگــــے ام را تغییر می دهــــے
پابرهنه به جهان کوچکمــ وارد می شوے
در را میبندے
و من اعتراضــــے نمــــےکنم!!
چرا فقط تــ♥ــو را دوست دارمـ ؟!
کــمــی بــیـا جــلــوتــــر
مــی خــواهـــم در گوشــت چــیــزی بــگــویم
ایـن یـک اعــتـراف اســت
مــن
بــی او
دوام نــمی آورم
"و تو کاش می دانستی" که شادی ات... دنیای من هستی...
و اندوهت... ویرانی لحظه هایم!
و هیچ نمی دانی که چگونه در خنده هایت به اوج می رسم...
اما کاش می توانستم نشانت دهم که با هر نفسم...
دانسته و یا ندانسته... می پرستمت !
چه فرقی می کند مهر باشد یا آبان و یا آذر ماه...!؟ وقتی تو باشی و پاییز باشد باران، برگها و ابر باشند زندگی رنگ دیگری دارد؛ من و پاییز هر دو عاشق تو هستیم! نگاه تو در شعرم پیداست، فقط صدایم کن...
دخترم.... آدم ها آرزوهای خیلی بزرگی دارند توی زندگیشون.... اما مادرها بزرگترین آرزوهاشون رو برای فرزندشون دارند... نفس مادر آخ که اگر بدونی چه آرزوهای بزرگی دارم برایت... همه وجــودم تویی....هر چه میخواهم برای توست.... مــادر که باشی آرزوهای خودت کم رنگ میشه ... اگر یه روز یه چراغ جادو پـیدا کنم و از توش یه غول آرزوها بیاد بیرون و بگه چی میخوای اول میگــم دختــرم....و بعدش باز هم میگــم دختــرم.... نمیدونم کدوم یکی از این آرزوهای بزرگ برآورده میشه اما به یه چیزی ایــمان دارم و اون ایـنه که .... آرزوهای بزرگ من در برابر بزرگی و عظمت خداوند خیلی کوچک است.... و اینکه ایمان دارم هر چه برای تو پیش آید بهترین است چون من بهترین هارو برای تو از خدای خودم خواستم.... دخترم تو هم یقین داشته باش که دست های خدا پر از معجزه اس برای بندگانش و از همه مهمتر اینکه همه آرزوهات رو تو زندگی فقط از خــدا بخواه که فقط او تواناست... و بدان اگر هیچکس نباشد...خــدا همیشه هست....