♥ ☂ من و نفس ☂ ♥

♥ ☂ من و نفس ☂ ♥

نفیسه دخترمه من این وبلاگو به عشق نفسم ساختم امیدوارم لذت ببرید
♥ ☂ من و نفس ☂ ♥

♥ ☂ من و نفس ☂ ♥

نفیسه دخترمه من این وبلاگو به عشق نفسم ساختم امیدوارم لذت ببرید

سلام مامانی الان که اینارو برات مینویسم ساعت 12:10 است.یکم دلم

گرفته.

میدونی دوسال پیش این موقع ها تو دلم بودی اون موقع فقط دلم میخواست روزها زود زود تموم شن و بیای پیشم.وای نمیدونی چه روزهایی بود.چه عذابهایی کشیدم.اما الان تو بغلمی و با لبخندهای شیرینت تمام اون روزهای سخت رو جبران میکنی.هر روز مطمئن میشم که تو خلق شدی تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی.چقدر دلتنگ این روزهای شیرین خواهم شد!!!!!!!بعضی وقتها دلم میخواد زمان بایسته تا بتونم بهترین استفاده رو از این روزهای شیرین و تکرار نشدنی بکنم.عزیزترینم نمیدونم تو این مدت مامان خوبی بودم یا نه اما اینو خوب میدونم که عاشقتم.حتی یه لحظه هم نمیتونم دوریت رو تحمل کنم.لحظه به لحظه خدارو به خاطر داشتنت شکر میکنم.

فرشته دوست داشتنی من    عشق به تو چیزی نیست که در جملات بگنجد و یا قابل تصویر کشیدن باشد.فقط این جمله رو ازت

 

میخوام  : 


 

 

دخترکه باشی


دختر که باشی می دونی اولین عشق زندگیت پدرته

دختر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته

دختر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری

و بعدش دیگه از هیچی نترسی دستای مهربون و گرم پدرته .....

دختر که باشی میدونی همه دنیا پدرته ....

دختر که باشی میدونی هر جای دنیا که باشی چه کنارت باشه چه نباشه

قویترین فرشته نگهبان زندگیت پدرته..

دخترم همیشه بابایی رو بیشتر از من دوست داشته باششق پدری..

دختر که باشی می دونی اولین عشق زندگیت پدرته

دختر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته

دختر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری

و بعدش دیگه از هیچی نترسی دستای مهربون و گرم پدرته .....

دختر که باشی میدونی همه دنیا پدرته ....

دختر که باشی میدونی هر جای دنیا که باشی چه کنارت باشه چه نباشه

قویترین فرشته نگهبان زندگیت پدرته..

دخترم همیشه بابایی رو بیشتر از من دوست داشته باشقلب

هدیه ای به من


ازدخترت نوشتن وبرای چون تویی نوشتن به سختی همون لحظه هاییه که دلت پَرمیکشه برای بازیگوشی وبهت میگیم هیس . . . !

وبه شیرینیه اون نگاه پرمهروپررمزورازتوست وقتی همه چی آرومه . .

نمیخوام بگم تواولین وتنهاطعم شیرین زندگیم بودی ،‌امامیخوام بدونی که توطعم

شیرین اولین تجربه های مادرشدنم بودی . .

اولین باری که چشمهایم به چشمهای درشت وسیاهت توی صورت گردِسرخ وسفیدو پف دارت تلاقی کردوتاصبح بهت خیره مونده بودم ، فکرکردم مادرشدن قشنگترین حس دنیاست . .

اولین باری که باصدای گریه ات توخواب وبیداری ازجاپریدم ،‌فکرکردم مادربودن

بزرگترین مسولیت زندگیه . .

اولین باری که دستهای کوچولویت رو دورگردنمون حلقه کردی وخودت روبین من وپدرت جاکردی فکرکردم بچه یعنی ضلع سوم مثلثی واحد. .

اولین باری که بانازوادای دخترونه صورتم روتودستت گرفتی واولین بوسی بچه گونه رو روی گونه ام کاشتی فکرکردم هیچوقت ازبوسیدن ولوس کردنت خسته نمیشم . .

اولین باری که بی هدف روکاغذسفیدخطوط نامفهوم ودرهم کشیدی وبعدش هم

بااشتیاقِ تمام ،مدادوکاغذروبردی سمت دهنت ، فکرکردم یعنی میشه یکروزاسم

قشنگت روبادستهای خودت روی کاغذبنویسی . .

اولین باری که باکلمه های کوتاه سعی کردی حرف زدن روتجربه کنی ،فکرکردم

مهمترین کاردنیاروداری انجام میدی وحالا این مهمترین کارهمچنان بی وقفه ادامه

داره !

و . . اولین باری که.......

فکرکردم :

دخترداشتن مثل نگهداری ازیک جواهرقیمتی میمونه ، هیچوقت ازمراقبت ونگهداریش خسته نمیشی ♥

برای دخترم نفس

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی

و بهترین غزل توی دفترم باشی

تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید

و استخاره زدم ، گفت نفسم باشی

خدا کند که ببینم عروس گلهایی

خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی

خدا کند که پر از عشق مادرت باشی

خدا کند که پر از مهر مادرم باشی

همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد

تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی

تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود

تو دست کوچک باران باورم باشی

بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد

بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی

تو آمدی و خدا خواست از همان اول

تمام دلخوشی روز آخرم باشی

...

گاهی
هوس میکنم
در آغوشت حل شوم

من وبلاگم رادوس دارم

من وبلاگم را دوست دارم ....زیــرا...

اینجــا می نویسم برای دخترکم...

برای احساس ناب دوست داشتنم...

و : وابستگی هایم به او را می نویسم....

ب : باورهایم را ثبت میکنم که فراموش نکنم روزی آنچه را که باور داشته ام..

ل : لمس میکنم با تمام وجودم دوست داشتن او را....و ثبت میکنم آن را....

ا : از احساسات مادرانه ام می نویسم آنچه در من رشد میکند و هر روز زیباتر میشود..

گ : گاه و بیگاه می نویسم برای خودم و دخترکم از اعماق افکارم و خیالاتم.....

م : من و نفس نام وبلاگ من است و قهرمان آن دخترکم است...

نمی خواهم دخترکم ادامه دهنده وبلاگم باشد زیرا اینجا برای من است برای

احساسات مادرانه ام... از اولین هایمان تا بینهایت....

او باید بخواند و حس کند تمام این روزهای با او بودن چه بر من گذشته است....

و بداند و بفهمد او گرانبهاترین هدیه خداوند به من است...

هرچه در این وبلاگ ثبت میشود یک رویای واقعی است......